سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قصه گوی شبی خوشتر از دانش، نیست . [امام علی علیه السلام]

بی سیم،بی صدا

 
 
در آغوش تو(یکشنبه 87 شهریور 10 ساعت 7:5 عصر )

به نام خدای محمد (صلوات الله علیه و آله)

خدای خوبم!   من بار دیگر آمده ام. آمده ام پیش تو. آمده ام در آغوش تو و زار زار گریه می کنم.  گریه می کنم و تنها امیدم تویی...

خدای عزیزم!  من کاری جز اشک ریختن بلد نیستم. و تو خودت خوب منظور مرا از این اشک ها می فهمی. چون تو می دانی در درونم چه خبر است. تو می دانی چه می خواهم. تو مرا خوب می شناسی.

خدای من!     دست های خالیم را  ببین. من هیچ چیزی برای آوردن به در خانه ات ندارم. اما... . اما تو همه چیز داری و تویی که بخشنده ای. به این گدا که با تمام وجودش در درگاهت به گدایی آمده ببخش.

خدای من!     چگونه از درگاهت با دست خالی برگردم در حالی که تمام امیدم به کرم و بخشش تو بود ...؟ همه ی خیالم این بود که مرا از این منجلاب غفلت و تباهی نجات می دهی...

 خدا!           می دانم عمرم را در فراموشی تو تباه کردم. می دانم جوانیم را در دوری از تو به خیال خودم خوش گذراندم. و در همه ی این روزها از خواب سنگین غفلت بیدار نشدم.

خدای خوبم!   حالا این بنده ی توست. بنده ی ضعیف و حقیر تو که در آغوشت افتاده و زار زار گریه می کند و دست آویخته به کرم تو و تنها یک چیز دارد: امید. امیدی که در مقابل کرم تو هیچ است ...

 برداشتی آزاد از فرازهایی از مناجات شعبانیه.







بازدیدهای امروز: 19  بازدید

بازدیدهای دیروز:2  بازدید

مجموع بازدیدها: 8822  بازدید


» فهرست موضوعی یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ ? «
» اشتراک در خبرنامه «